آقای دکتر، لطفا شهید شوید!

قول ها

مافیای نفتی

نفت بر سر سفره

اسامی مفسدان اقتصادی

روابط اجتماعی

روابط بین المللی

انرژی هسته ای

 

گاف ها

هاله نور؛ تغییرات متعدد؛ تصمیمات عجولانه؛ تورم؛ تحریم؛ گوشی موبایل؛ بنزین؛ وزیر جاعل؛ طرح امنیت اجتماعی؛ افتضاح المپیک؛ دخالت حتی در انتخاب سرمربی تیم ملی؛ تخریب بیشتر تصویر ایران؛ سیاست یک بام و دو هوا در مقابل اسرائیل؛ افتتاح پروره های ناتمام برق گاز وزیر میلیلرذر جهرمی زن الهام متکی 5 میلیونی بیمه ایران مفاسد اقتصادی اسکندری سایپا مشائی مازندران رحیمی ، بورس

 

تنور اصلاحات به سردی گروید در حالیکه هنوز بسیاری از مشکلات پابرجاست, هنوز با ایده­آل ها بسیار فاصله داریم, هنوز ایرانی فاخر در خور یک ایرانی فرهیحته نساخته­ایم؛ دیگر مدعیان اصلاحات نیز هر یک به دلیلی کمتر ادعا می­کنند؛ اصولگرایان پر تعداد اما کم بنیه آمده­اند؛ حرف­ها همه تکراری است, نامزدها همه نام آشنا؛ تغییرات جدی به نظر نمی­رسد, امیدواری در چشم ها دیده نمی شود…

مردی می آید؛ مردی امید وار؛ مردی پرتلاش؛ مردی پرجرآت؛ مردی که صحبت از تغییر می کند؛ از اینکه مشکلات گذشته چه بوده, از اینکه مظلوم است و نخی را کشیده و از پنجاه جا صدا درآمده! از اینکه مافیای نفتی همه منافع حاصل از نفت کشور را تا به حال تضییع کرده و موجب اقتصاد نابسامانمان می باشد؛ از اینکه قیمت نفت چه هفت دلار و چه هفتاد دلار در زندگی مردم تفاوت نکرده و باید نفت را بر سر سفره مردم بیاوریم, از اینکه مشکل کشور دختر و پسرها و روابط خیابانی آنها نیست؛ از اینکه دلیلی ندارد از کسی در مورد رابطه­اش با خانوم کنار دستش پرسیده شود، از اینکه روابط خارجیمان نامناسب است و موجب شده شخصیت ایرانی در دنیا پایمال شود. از اینکه پول بین مردم توزیع کردن غلط است، چراکه مردم ما گدا نیستند. از اینکه دایره مدیران بسته است و بسیاری از مدیران توانمند به این حلقه راه ندارند. از اینکه جوانان را می­بایست مورد توجه قرار داد و جمعیت جوانمان نه یک تهدید بلکه قطعا یک فرصت است.

بارها از مطلومیتش گفت که در زمان سخنرانیش برق بسیاری از استان ها قطع شده؛ از اینکه چرا کفش بند دار می پوشد؛ اتومبیلش یک پژوی قدیمیست؛ منزلش در هفت حوض است؛ پسرش نمی داند استخر چیست. از اینکه مردی از جنس مردم است!

تصور کردم که شاید او بتواند؛ تصور کردم که علی رغم صحبت های سنجیده و تجربیات گرانبهای مرد اول اصولگرایان شاید او گزینه مناسب تر است. دودل بودم که مرد موفق شهرداری آیا توان اداره یک کشور را دارد! امیدوار بودم که همانطور که بزرگواری از کتابخانه ملی به کاخ سعدآباد آمد و توانست پس او چرا نتواند! منتخب من مردی از جنس مردم شد. نه یکبار بلکه دوبار در اندک فاصله­ای او منتخب من شد. مردی که آنقدر ناشناخته بود که هرچه گفت پنداشتم که حقیقتا اینگونه می پندارد! مردی که به اندازه تمام آرزوهای هر ایرانی امیدواری داد. مردی که به نظر ناخدای موج پنجم حرکات اجتماعی پس از انفلاب بود.

دکتر احمدی نژاد دیگر نه صرفا منتخب من بلکه رئیس جمهور هفتاد میلیون ایرانی شد. رئیس کشوری که بیستمین اقتصاد جهان را دارد. کشوری که هفدمین کشور از لحاظ وسعت و نوزدهمین کشور از لحاظ جمعیت است. ایرانی که قویترین ارتش منطقه را دارد. ایرانی با هفتاد میلیون ایرانی مظلوم. ایرانی در انتظار آرامش؛ رضایت و شادمانی. مردمی که برای آزادی خون دادند؛ برای استقلال جان دادند. مردمانی که برای پیشرفت و سازندگی ریاضت کشیدند. برای توسعه سیاسی و مردم سالاری حماسه آفریدند. مردمانی که پیش از بسیاری از مردم جهان دست به کار شدند اما هنوز به مقصود نرسیده بودند. مردمی که از لحاظ اقتصادی، اجتماعی؛ سیاسی؛ اعتقادی؛ فرهنگی و علمی با ایده آل های خود بسیار فاصله داشتند.

آقای رئیس جمهور؛

بسیار زود با صدای بلند فریاد زدی که من به هیچ حزب و گروهی مدیون نیستم. انگار اصولگرائی محصول از جان گذشتگی این مردم نبود. انگار اصلاحات را مردمانی از کرات دیگر رقم زدند. انگار مردم به شخص احمدی نژاد رای دادند نه به برنامه ها و دیدگاه های اعلام شده از سوی او یا نمایندگانش!

پرده اول نمایشنامه پشیمانی ملی با معرفی افرادی بسیار کم توان به کابینه آغاز شد. سعیدلو، علی­احمدی، تسلطی، هاشمی، محصولی، و بسیاری دیگر که حتی سابقه مدیریت یک مجموعه چند صد نفری را هم در پرونده نداشتند به مجلس معرفی شدند. آیا از یک تیم کم توان ذهنی و کم تجربه می توان انتظار زیادی داشت؟ پاسخ را تنها زمان می توانست با قاطعیت بدهد. گفتم که این همان تعبیر شعار بازکردن حلقه مدیران است و برآن بالیدم. گفتم این همان گروه افراد شایسته­اند که زدوبند حزبی و روابط فامیلی از حضورشان در عرصه اول کشور جلوگیری کرده بود. استاد گرانقدر آقای مهندس (دکتر!) بذرپاش جوان، به سرعت پله های ترقی را طی نمود و مدیرعامل یکی از بزرگترین خودروسازان ایران شد!  پنداشتیم که یقینا جوانگرائی مدنظر رئیس جمهور در حال رخنمائی است و بسیار خوشحال تر شدم. تعجب کردم از مجلسیان که چگونه این نوآوری مدیران را به سختی پذیرا شدند؟! خشمگین شدم وقتی که به اشکال مختلف رئیس جمهور منتخب من مورد بی مهری قرار گرفت! چرا نخبگان همه فریاد مخالفت سر دادند؟ چرا عده ای جوان مقدس مآب که در تمام وزارتخانه ها حلقه های همفکری برای جایگزینی کلیه مدیران ناتوان، مافیایی و سکولار یا تکنوکرات تشکیل داده بودند را باتجربه تر ها تقبیح کردند و خبره تر ها اعلام نگرانی نمودند! به حمدالله اکثر مدیران هر یک به دلیلی چون عدم همراهی با دولت کریمه، عضویت در مافیا، غیرهمسو بودن، پرونده دار بودن و … اکثرا با هماهنگی و مداخله مستقیم دفتر بازرسی رئیس جمهور و شخص رئیس این دفتر از صحنه مدیریت اجرائی کشور حذف شدند.

پس از حل مشکلات مدیریت اجرائی با به کارگیری انسان های شایسته و توانمند بسیجی به جای آنها نوبت به حل و فصل چالش های موجود در روابط خارجی رسید. دو موضوع اصلی یعنی بحث صلح خاورمیانه و دیگری موضوع فعالیت­های هسته­ای کشور با سربلندی خاصی پی گیری شد.

کابینه – حکومت استوارها

بورس – قمارخانه

سیاست خارجه- یک بام و دوهوا

انرژی هسته ای – مرغ یک پا دارد

امنیت اجتماعی- خودزنی اجتماعی

رهبری – پدری که همواره در حال رفع و رجوع خرابکاریهای فرزند است

کردان گیت

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *