بازهم غضنفر را دريابيد!

اين روزها دائم طنز «مارادونا و غضنفر» را در مطلع يادداشت ها و مقالات مختلف مي خوانيم. دقيقا نمي دانم که دليل آن علاقه زياد ما ايراني ها به فوتبال است يا کثرت غضنفر بازيهايمان، اما هر چه تلاش کردم حکايتي مناسب تر براي شروع اين وجيزه تعريف کنم صورت ساده و مصمم غضنفر از جلو چشمانم کنار نرفت که نرفت. به هرصورت ظاهرا چاره اي نيست، تب فوتبال و مسابقات جام ملتهاي اروپا هم که هنوز فروکش نکرده پس چه حکايتي بهتر از فوتبال. اما حکايت غضنفر و مارادونا به قدري معروف شده که براي بهره گيري از مضمون آن نيازي به تکرارش نيست، اصلا شايد دليل افزايش گرايش به سبک بازي غضنفر، همين رانتيست که غضنفر در اثر شهرتش از اين نوع بازي به دست آورده است. به هر حال اسرار ازل را نه تو داني و نه من، پس عبور کنيم از اين بحث و برويم سراغ اصل ماجرا.

رئيس اتحاديه صادرکنندگان فرآورده‌هاي نفتي ايران در مصاحبه اي مفصل از موفقيت اتحاديه متبوعش براي صادرات نفت خام به اروپا در شرايط تحريم کنوني پرده برداشتند. ايشان اشاره کرده­اند که قرار است روزانه بين 400 تا 500 هزار بشکه نفت خام توسط کنسرسيومي از صادرکنندگان خوشنام داخلي صادر شود که مقصد بخشي از اين محموله ها پالايشگاه­هاي اروپائي است و در هفته پيش رو قرارداد با اين پالايشگاه­ها اجرائي خواهد شد.

اين خبر که توسط خبرگزاري مهر مخابره شد خيلي سريع توسط سايت­هاي خبري داخلي پوشش داده شد و نهايتا سر از خبرگزاري رويترز درآورد. به عبارت ديگر احتمالا اکنون تنها کسي که از اين معامله و راهکار جديد کشور براي دور زدن تحريم­ها خبر ندارد خواجه حافظ شيرازي است که متاسفانه اجل فرصت کافي را براي کسب اين خبر به او نداده است. آيا واقعا دور زدن تحريم­ها و انجام معاملات بزرگ بين المللي در بازار نفت خام با انجام چنين مصاحبه هايي آنهم پيش از موثرشدن قرارداد و حتي توافق نهائي با بانک مرکزي مي تواند عملياتي شود؟

يقينا آقاي رئيس مي دانند که هر بانکر معمولي، گنجايش حمل حدود يک ميليون بشکه نفت خام را داراست و اين يعني هر دو روز يک نفتکش به ارزش تقريبي صد ميليون دلار بايد توسط اين کنسرسيوم بارگيري و صادر شود. اين امر بدان معناست که اين تجارت يک فرايند مستمر با ارقام بسيار درشت است بنابراين هياهوي رسانه اي چه کمکي به آن مي کند؟ آيا نتيجه اي جز توقيف يک محموله يا فريز حساب بانکي مرتبط با اين تراکنش مي توان براي آن متصور بود؟ آيا شناسايي صادرکنندگان خوشنام فراورده هاي نفتي ايران و شرکت هاي وابسته به آنها به صورت مستقيم و غيرمستقيم در آنسوي آبها کار دشواري است؟ حتي اگر هدف اين بازرگان خبره بالابردن قدرت چانه زني خود با بانک مرکزي براي تحويل ارز حاصل از فروش در داخل به جاي خارج يا کاهش وثيقه هاي لازم براي تحقق اين معامله يا افزايش زمان پرداخت بعد از بارگيري يا برهم زدن بازي رقبا هم بوده باشد بازهم از ديد کلان ملي بايد گفت که دود آن به چشم همگان خواهد رفت. يادمان نرود که اگر حتي فرصت سي روزه هم براي بازپرداخت به فروشنده داده شود بازهم 15 محموله با ارزش تقريبي يک و نيم ميليارد دلار به صورت اعتباري به فروش مي رود که بهترين فرصت را براي تحريم کنندگان ايجاد مي کند تا دارائي هاي ايران را فريز کنند و نفتمان را ببرند و پولش را هم ندهند و يقينا وثايق کنسرسيوم هم توانائي جبران اين موضوع را نخواهد داشت. تجربه هاي اخير در مورد تانزانيا و کنيا به قدر کافي پندآموز نبوده است؟ براستي ضرورتي دارد درحاليکه ايران عضو اوپک است و تعهداتي دربرابر آن دارد و آمار و اطلاعات رسمي ارائه مي کند و از سوي ديگر مذاکره با خريداران در شرايط کنوني که قدرت چانه زني آنها زياد است بسيار سخت شده است صحبت از تخفيف به ميان بيايد؟! کيست که در بازار نفت باشد و نداند که امروزه با هر شرکت خارجي به خصوص اروپايي که مذاکره به سرانجام مي رسد مهمترين خواهش آنها انجام بدون هياهوي کار است آيا آقاي رئيس اصولا در مذاکره شرکت داشته اند؟ به هر حال يک نگاه خوشبينانه هم مي توان به اين موضوع داشت و آن اينست که شايد ايشان به دنبال دادن آدرس غلط به تحريم کنندگان بوده تا آنها را سرگرم يافتن پالايشگاه خاطي در اروپا کرده و زمان را براي تجارت با ساير دنيا بخرند. انشاالله که چنين است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *